باب الحوائج باب الحوائج شنبه 11 تير 1390برچسب:, :: 18:46 :: نويسنده : امیر
اى دل امشب خرّمى اى ديده با شادى قرينى
شاديت اى ديده زان باشد كه با دل همنشينى
ديده و دل در غم و شادى هم آوازند باهم
منعكس بينى غم و شادى به دل گرنيك بينى
اين دو را فرمانروا عقل است و عقل امروز گويد
فارغ از غم هستى اى دل ديده مى گويد چنينى
كرد نور عقل امشب ديده و دل را منور
هر سه سرمست تو مى باشند زيرا نازنينى
دلبرا بردى دل از ما با نگاهى جاذبانه
ديده شد مجذوب از ديدار تو چون مه جبينى
منبع فيض خداوند كريم و ذوالجلالى
مهبط انوار بى پايان رب العالمينى
مظهر ذات خدايى حجت پروردگارى
مشتق از نور محمد رحمة للعالمينى
نام ناميت على همنام جدت مرتضايى
نور چشم فاتح خيبر اميرالمؤمنينى
ميوه ى بستان زهرا حضرت ام الائمه
ششمين از چهارده معصوم و امام چارمينى
پارهى قلب حسين بن على شاه شهيدان
افتخار شهر بانو بانوى ايران زمينى
روى دخت مجتبى آن بانوى با عزو عصمت
تكيه گاه حضرت باقر امام المتقينى
مانده قرآن از محمد و ز على نهج البلاغه
از تو جاويدان صحيفه چون تو خود حصن حصينى
انت زين العابدين در شأن تو گرديده نازل
اين لقب خاص تو مىباشد كه زين العابدينى
حضرت سجادى و بيمار دشت نينوايى
سرپرست كودكان آل خيرالمرسلينى
خاك عالم بردهانم باد ناچارم كه گويم
ناظر اعمال بى شرمانه ى آن لعينى
شام عاشورا تو بودى محرم اسرار زينب
عمه غمديده ات را بهترين يارو معينى
باغل و زنجير فرمودى سفر از كوفه تا شام
قافله سالار جمعى داغدار و دل غمينى
مقدم و ميلاد تو بر شيعيان باشد مبارك
چون تو پشتيبان مايى و شفيع واپسينى شنبه 11 تير 1390برچسب:, :: 18:43 :: نويسنده : امیر
ای علمداری که دستت بوسه گاه مرتضاست
افضل الاعمال حیدر بوسه بر دست شماست
اقتدا بر مرتضی کردند جمع اهل بیت
دست تو سرشار از عطر نسیم بوسه هاست
بوسه بر دست تو طعم بوسه بر قرآن دهد
دستهایت آیه های سفره دار هل اتاست
امتیاز بوسه بر دست تو دست فاطمه است
چونکه مسّ آیۀ تطهیر پاکان را سزاست
صف کشیدند انبیاء تا که خدا رخصت دهد
بوسه بر دستت زنند این آرزوی انبیاست
گر خدا قسمت کند یک بوسه بر دستت زنیم
ما و نسل ما خدایی تا ابد حاجت رواست
ای که در سجده دو دست و صورتت بر روی خاک
باعث گرمی بازار مناجات خداست
ای که ساعتها میان سجده می گفتی خدا
بنده ای کوچک به درگاه تو گرم التجاست
تا که دست تو به سوی آسمان می شد بلند
حق ندا می داد وقت استجابت بر دعاست
پینۀ پشانی ات العفو گو تا محشر است
اشک تو آمرزش ما بندگان پر خطاست
ای که می دادی قسم حق را به نام فاطمه
خاک نخلستان ز اشک جاری تو با صفاست
حیف باشد گر فقط از خوشگلی ات دم زنیم
کمترین مدح تو گفتن از رخ و از چشم هاست
گرچه یوسف را خدا از صورت تو خلق کرد
حسن صورت شمّه ای از سیرت تو با وفاست
در اطاعت بهترین و در عبادت برترین
دست و چشم تو مطیع پادشاه کربلاست
می توانستی به هم ریزی تمام خصم را
لیک گفتی امر امر زادۀ خیر النساست
ای برادر بر امامین و عموی نه امام
عمیّ العباس ذکر دائم آل عباست
ما یقین داریم هنگام فرج ای ذوالعلم
ببرق صاحب زمان بر دوش تو صاحب لواست
فوق ایدیهم یداللهی که فرموده خدا
وصف دست توست که بالاترین دستهاست
حضرت سقّا مه هاشم تماشای رخت
کاشف الکرب حسین و زینبین و مجتباست
لقمه لقمه از غذای روز تاسوعای تو
ارمنی گیرد شفا چون سفره ات دارالشفاست
بر علی سوگند ای حیدر جمال علقمه
روز تاسوعای تو روز غدیر کربلاست
روز تاسوعا حوائج را بر آورده می کنیم
چونکه عاشورا فقط هنگامه شور و عزاست
مادرت ام الفضائل حضرت امّ البنین
فاطمه است و دومین همسنگر شیر خداست
مادر قامت رشید چار سردار رشید
مادر رزمندگان جبهۀ کرب و بلاست
مرتضی خواهان او شد از دعای فاطمه
گوهری نایاب بود و قدر دانش مرتضاست
در مدینه می نماید مادری بر زائران
دست پخت فاطمه از دست او خوردن بجاست
در فراق قبر زهرا تربت امّ البنین
در مدینه باعث آرامش دلهای ماست
روزگاری که شود آباد گلزار بقیع
بیت سقّاخانۀ امّ البنین آنجا بپاست
ای برادرهای تو باب الحوائج برهمه
شیعه حتّی غافل از این حلقۀ مشگل گشاست
مادرت وقت سفر فرمود بر اخوان تو
پاسداری از حریم دخت زهرا باشماست
همچو پروانه به گرد محملش حلقه زنید
لحظه ای گر دور باشید از حریم او خطاست
این وصیت تا به شهر شام هم پایان نداشت
دید زینب چار سر بر گرد او حیدر نماست
یل به آن گویند که پشتش نیاید بر زمین
تو به صورت بر زمین افتاده ای زهرا گواست شنبه 11 تير 1390برچسب:, :: 18:40 :: نويسنده : امیر
بلبل امشب نغمه خوانی می کند
آسمان را اختر فشانی می کند
عشق از عشقش تبسم کرده است
عقل دست و پای خود گم کرده است
عطر فردوس برین دارد نسیم
ملک هستی گشته جنات النعیم
عاشقان را فصل شیدایی شده
خانه زهرا تماشایی شده
مهد ناز او زیارتگاه شد
جلوه گر رخسار ثارالله شد
لب گشود و دلبری آغاز کرد
بوی عطرش قفل گل را باز کرد
برلبش آب حیات است این پسر
کشتی راه نجات است این پسر
ناز او را حی سر مد می خرد
از خدا هم این پسر دل می برد
بال و پر جبرییل چون پروانه زد
دست زهرا گیسویش را شانه زد
می کند با اشک پیغمبر وضو
تا بگیرد بوسه از زیر گلو
لحظه های عیش و خرم حالی است
حیف امشب جای زینب خالی است
مرتضی بر او گل افشانی کند
مصطفی گهواره جنبانی کند
آب امشب از خجالت آب شد
سنبل مویش به پیچ و تاب شد
ای طبیبم درد من را چاره کن
یک نگاهی بر من از گهواره کن
ای فروغ عالم آرا کیستی ؟
خود بگو ای دلبر ما کیستی ؟
کیستی ؟ ای انبیا پا بست تو
کیستی ؟ ای اولیا سر مست تو
کیستی تو مستی پیمانه ها
کیستی شمع همه پروانه ها
نور خورشید و مه و کوکب تویی
سایبان محمل زینب تویی
کوفه را غرق طراوت کرده ای
روی نی قرآن تلاوت کرده ای
بینوایم اشک چشمم توشه است
کعبه ام آن مرقد شش گوشه است
از ازل الفت گرفتم با حسین
تا نفس دارم بگویم یا حسین
درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها ابتدا ما رو به عنوان باب الحوائج لینک کنید بعد لینک خودتون رو بزارید ممنون نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|